شبهه جبر و اختیار مسأله کوچکی نیست
وقتی کتابهای بزرگان را میبینی
آراء و نظراتشان حول این موضوع را
چقدر خود را به در و دیوار زدهاند
و چه بسیار خطاها در این میانه روی داده
اولین کتابی که با عنوان «جبر و اختیار» خریدم
نوشته یکی از علمای معروف حوزه بود
فقط برای حل شبههای که در ذهن داشتم
با خواندن کتاب به سرعت قانع شدم
استدلال ساده بود و تأثیرگذار:
هر پدیدهای یا ذاتاً واجب است و یا ذاتاً ممکن
اگر ذاتاً ممکن باشد
نسبت به بود و نبود مساوی است
پس اگر موجود شود و تحقق یابد
لاجرم باید چیزی بودن او را واجب کرده باشد
آن چیز را میگوییم علّت
و آن پدیده ممکن را که اکنون وجوب بالغیر (به واسطه دیگری) یافته میگوییم معلول
و قانون این است: «إن الشیء ما لم یجب لم یوجد»
تا اینجا اصل علیت ترسیم شد،
اما ادامه استدلال:
چهار علّت باید اجتماع یابند تا یک معلول واحد محقق شود؛
علت فاعلی، علّت غایی، علّت صوری، علّت مادّی
اختیار داخل در علّت فاعلی است
از این رو هر چند سایر علل موجود باشند
باز هم نبود اختیار مانع تحقق پدیده است
بگذارید بحث را اینگونه باز کنم:
فرض کنید میخواهید به مشهد سفر کنید
تمام مقدمات آماده است
بلیط قطار و بار و بُنه و حتی میل به رفتن هم دارید
اما «اختیار» جزئی از علت است
که اگر تمام اجزاء علّت جمع نشوند
علّت تامّه نخواهد شد (علتی که با بودنش معلول به وجود آید)
پس فعل شما (رفتن به مشهد)
متوقّف است بر اینکه اختیار نمایید
خلاصه اینکه چون اختیار جزءالعلّة است
پس صدور فعل از ما انسانها که مختار هستیم
منوط به آن است
این یعنی هر چه محیط اثر بگذارد
باز هم آخر یک چیز برای ما باقی میماند
که آن اختیار است!
با خواندن این استدلال آرام شدم
دلم قرص شد و خیالم راحت
اما این آرامش دوامی نیافت
زیرا فلسفه خواندم و اشکالاتی به این استدلال در نظرم آمد
اشکال این بود...